فهرست مناسبتها با جزئیات

    • ۲۱ اسفند
    • 12 March
    • ١٩ شعبان

درچنین روزی درسال ششم هجری قمری: غَزوه «بنی المصطلق » اتفاق افتاد .
برگرفته ازکتاب: فروغ ابدیت، ج 2 نویسنده: آیت الله جعفر سبحانى بنى المصطلق، تیره‏اى از قبیله خزاعه هستند که با قریش همجوار بودند.گزارشهائى به مدینه رسید که: «حارث بن ابى ضرار» ، رئیس قبیله، در صدد جمع سلاح و سرباز است و مى‏خواهد مدینه را محاصره کند.پیامبر گرامى، بسان مواقع دیگر تصمیم گرفت فتنه را در نطفه خفه کند.از این جهت، یکى از یاران خود به نام «بریده» را، براى تحقیق رهسپار سرزمین قبیله یاد شده کرد.وى به صورت ناشناس با رئیس قبیله تماس گرفت و از جریان آگاه شد.سپس به مدینه برگشت و گزارش را تأیید کرد.در این موقع، پیامبر با یاران خود، به سوى قبیله «بنى المصطلق» حرکت کرد، و در کنار چاه «مریسیع» با آنها روبرو گردید.جنگ میان دو دسته آغاز شد.جانبازى مسلمانان، و رعبى که در دل قبائل عرب از ناحیه مسلمانان افتاده بود، سبب شد که پس از زد و خورد کوتاهى با کشته شدن ده نفر از دشمن و یک نفر از مسلمانان، ـ آنهم به طور اشتباهى ـ سپاه دشمن متفرق گردند.سرانجام، اموال زیادى نصیب ارتش اسلام شد، و زنان آنها به اسارت درآمدند. (1)
نکات آموزنده این جنگ سیاستهائى است که پیامبر اکرم در حوادث پس از این جنگ اعمال نمود . براى نخستین بار، آتش اختلاف میان مهاجر و انصار در این سرزمین روشن گشت.اگر تدابیر پیامبر نبود، نزدیک بود که اتحاد و اتفاق آنها، دستخوش هوى و هوس چند نفر کوته‏فکر شود . ریشه جریان این بود که پس از خاموش شدن جنگ، دو مسلمان یکى به نام «جهجاه مسعود» از مهاجران، و دیگرى به نام «سنان جهنى» از انصار، بر سر آب با یکدیگر اختلاف پیدا کردند .هر کدام طائفه خود را به کمک خویش طلبید.نتیجه این کمک‏طلبى این شد که مسلمانان، در این نقطه دور از مرکز نزدیک بود به جان یکدیگر بیفتند، و به هستى خویش خاتمه دهند.پیامبر از جریان آگاه شد، و فرمود: این دو نفر را به حال خود واگذارید، و این فریاد کمک، بسیار نفرت‏انگیز و بدبو است، (2) و بسان دعوتهاى دوران جاهلیت است و هنوز آثار شوم جاهلیت از دل اینها ریشه‏کن نشده است . «این دو نفر از برنامه اسلام آگاهى ندارند، که اسلام همه مسلمانان را برادر یکدیگر خوانده و هر ندائى که باعث تفرقه گردد، از نظر آئین یکتاپرستى بى‏ارزش است» . (3) پیامبر از این طریق جلو اختلاف را گرفت و هر دو طائفه را از شورش بر ضد یک‏دیگر بازداشت .ولى «عبد الله بن ابى» که رئیس حزب نفاق مدینه بود، و کینه فوق‏العاده‏اى نسبت به اسلام داشت، و به طمع غنائم، در جهاد اسلام شرکت مى‏نمود، کینه و نفاق خود را ابراز کرد، و به جمعى که دور او بودند، چنین گفت: از ما است که بر ماست.ما مردم مدینه، مهاجرین مکه را در سرزمین خود جاى دادیم و آنها را از شر دشمن حفظ کردیم .به خدا سوگند اگر به مدینه بازگردیم، باید جمعیت نیرومند و پرافتخار (مردم مدینه) افراد ناتوان و ضعیف (یعنى مهاجران) را بیرون کنند. سخنان عبد الله، در برابر جمعیتى که هنوز ریشه‏هاى تعصب عربى و افکار جاهلى در دل آنان حکمفرما بود، اثر بدى بجا گذاشت، و نزدیک بود ضربه‏اى بر اتحاد و اتفاق آنها وارد شود . خوشبختانه، جوان مسلمان و غیورى به نام «زید بن ارقم» در آن جمع نشسته بود، و با قدرت هر چه تمامتر به سخنان شیطانى او پاسخ داد و گفت: «به خدا قسم خوار و ذلیل توئى.آنکس که در میان خویشاوندان خود کوچکترین موقعیت ندارد، توئى.ولى محمد عزیز مسلمانها است، دلهاى آنها آکنده از مهر و مودت او است» . سپس برخاست و به نقطه فرماندهى لشکر آمد، و پیامبر را از سخنان و فتنه‏جوئیهاى عبد الله آگاه ساخت.پیامبر گرامى براى حفظ ظواهر سه بار سخن زید را رد کرد، گفت: تو شاید اشتباه مى‏کنى! شاید خشم و غضب، ترا به گفتن این سخن وادار کرده است! شاید او ترا کوچک و بیخرد شمرده، و منظورى غیر این نداشته است.ولى زید در برابر هر سه احتمال جواب منفى داد و گفت: نه، نظر او ایجاد اختلاف و دامن زدن بر نفاق بود. خلیفه دوم، از پیامبر درخواست کرد که دستور دهد عبد الله بن ابى را بکشد، ولى پیامبر فرمود: صلاح نیست زیرا مردم مى‏گویند: محمد یاران خود را مى‏کشد.  «عبد الله، از گفتگوى پیامبر با «زید ارقم» باخبر شد، فورا شرفیاب محضر پیامبر شد و گفت : هرگز من چنین سخنى نگفته‏ام وعده‏اى از خیراندیشان! ! از عبد الله طرفدارى کرده گفتند : «زید» در نقل مطالب «عبد الله» دچار اشتباه شده است. ولى مطلب در اینجا خاتمه نیافت، زیرا این نوع خاموشى موقت، بسان آرامش پیش از طوفان است، که هرگز اعتمادى به آن نیست.رهبر عالیقدر باید کارى کند که طرفین جریان را به کلى فراموش نمایند.و براى همین هدف، با اینکه موقع حرکت نبود، دستور حرکت داد «اسید بن حضیر» ، شرفیاب حضور پیامبر شد و گفت: اکنون موقع حرکت نیست، علت این دستور چیست؟ ! پیامبر گفت: مگر از گفتار عبد الله و آتشى که روشن کرده اطلاع ندارى؟ «اسید» قسم یاد کرد و گفت: پیامبر عزیز! قدرت در دست شما است، شما مى‏توانید او را بیرون کنید.عزیز و گرامى شمائید، خوار و ذلیل او است.با او مدارا کنید که او یک فرد شکست خورده است.اوسیان و خزرجیان، پیش از مهاجرت شما به مدینه، اتفاق کرده بودند که او را حاکم مدینه کنند و در فکر گردآوردن جواهرات بودند، تا تاجى بر سر او بگذارند، ولى با طلوع ستاره اسلام وضع او دچار اختلال گشت، و مردم از گرد او پراکنده شدند و او شما را عامل این تفرق مى‏داند. فرمان حرکت صادر گردید.سربازان اسلام متجاوز از 24 ساعت به راه‏پیمائى ادامه دادند و جز براى انجام فریضه نماز، در هیچ نقطه‏اى توقف نکردند.روز دوم که هوا به شدت گرم بود، و طاقت راه‏پیمائى از همه سلب شده بود، فرمان نزول صادر گشت.مسلمانان، در همان لحظه‏اى که از مرکبها پیاده شدند، از فرط خستگى همه به خواب رفتند، و تمام خاطره‏هاى تلخ از دل آنها زدوده شد و با این تدابیر آتش اختلاف خاموش گشت. 
فرزند «عبد الله» ، یکى از جوانان پاکدل اسلام بود.طبق تعالیم عالى اسلام، نسبت به پدر منافق خود، بیش از همه مهربان بود.او از جریان پدر آگاه گردید و تصور کرد که پیامبر او را به قتل خواهد رسانید. از اینرو، به پیامبر عرض نمود: اگر قرار است پدر من به قتل برسد، من شخصا حاضرم این دستور را اجرا کنم، و تقاضا دارم که این کار را به دیگرى واگذار نفرمائید! زیرا من مى‏ترسم روى حمیت عربى و عواطف پدرى، تحمل از من سلب شود و قاتل پدرم را بکشم و دست خود را با خون مسلمانى آلوده سازم و سرانجام زندگى خود را تباه کنم. گفتگوى این جوان از عالى‏ترین تجلیات ایمان است.چرا از پیامبر درخواست نکرد که از سر تقصیر پدر درگذرد؟ ! زیرا مى‏دانست که هر کارى که پیامبر انجام دهد، به دستور خداوند است، ولى فرزند عبد الله خود را در یک کشمکش روحى عجیبى مشاهده نمود. عواطف پدرى و اخلاق عربى او را تحریک مى‏کند که انتقام خون پدر را از قاتل بگیرد و خون مسلمانى را بریزد. ولى در مقابل، عواملى مانند علاقه به آرامش محیط اسلام ایجاب مى‏کند که پدر او به قتل برسد.او در این کشاکش، راه سومى را برگزید که هم مصالح عالى اسلام محفوظ بماند، و هم عواطف او از ناحیه دیگران جریحه‏دار نشود و آن اینکه خود او شخصا مجرى فرمان باشد. این عمل اگر چه جگرخراش و جانکاه است، ولى نیروى ایمان و تسلیم در برابر اراده خداوند تا حدى به او آرامش مى‏داد.اما پیامبر مهربان، به او فرمود: چنین تصمیمى در کار نیست و ما با او مدارا خواهیم کرد. این سخن، که نمایانگر عظمت روحى پیامبر بود، همه مسلمانان را در تعجب فرو برد.در این هنگام، موج اعتراض و نکوهش به سوى عبد الله سرازیر گشت.او به‏قدرى در انظار مردم خوار و ذلیل گردید، که دیگر کسى به او اعتنا نمى‏نمود. پیامبر در این حوادث درسهاى آموزنده‏اى به مسلمانان آموخت، و گوشه‏اى از سیاستهاى خردمندانه اسلام را آشکار ساخت.پس از این واقعه، رئیس منافقان، عبد الله دیگر قد علم نکرد و در هر واقعه‏اى مورد تنفر و اعتراض مردم بود.روزى پیامبر به خلیفه دوم  فرمود: روزى که به من گفتى او را به قتل برسانم، در آن روز مردمى که در قتل او متأثر مى‏شدند و به حمایت او برمى‏خاستند .اما امروز آنچنان از او متنفرند که اگر دستور قتل او صادر کنم، بدون تأمل او را مى‏کشند . 
دختر «حارث بن ضرار» ، رئیس شورشیان «بنى مصطلق» از دستگیرشدگان بود.پدر او با فدیه سراغ دختر خود آمد تا او را آزاد سازد.وقتى به بیابان عقیق رسید، دو شتر از مجموع شترانى که آنها را براى پرداخت فدیه آورده بود برگزید، و در میان دره‏اى پنهان و مخفى ساخت .وقتى حضور رسول گرامى رسید، یادآور شد من فدیه دختر خود را آورده‏ام.پیامبر رو به حارث کرد و گفت: «دو شترى را که در آن دره پنهان کرده‏اى کجاست؟»
حارث با شنیدن چنین خبر غیبى، سخت تکان خورد و او و دو فرزند وى که همراه او بودند اسلام آوردند و فورا فرستاد آن دو شتر را آوردند و تسلیم رسول خدا نمود.بدین ترتیب، دختر وى آزاد گردید و او نیز اسلام آورد.آنگاه پیامبر از دختر او خواستگارى کرد و پدرش با کمال علاقه، در ازاء چهارصد درهم، او را به عقد پیامبر درآورد.خبر بستگى پیامبر با حارث که رئیس بنى مصطلق بود، در میان مسلمانان منتشر گشت.این امر سبب شد که صد خانواده از بنى مصطلق آزاد شوند و پیوسته در زبانها گفته مى‏شد هیچ زنى براى قوم خود پربرکت‏تر از این زن نبود. سرانجام، همه اسیران بنى‏مصطلق از زن و مرد به گونه‏اى آزاد شدند و به قبیله خود بازگشتند . 
گرایش گروه بنى‏مصطلق به اسلام یک گرایش اصیل بود، زیرا آنان در مدت اسارت خود هیچ چیزى جز خوش‏رفتارى و نیکى و گذشت ندیده بودند، تا آنجا که اسیران آنان همگى به بهانه‏هاى گوناگونى آزاد گشتند و به میان عشیره خود بازگشتند.پیامبر «ولید بن عقبه» را براى اخذ زکات به سوى آنان اعزام کرد.وقتى آنان خبر ورود نماینده رسول خدا را شنیدند، بر اسبها سوار شدند و به استقبال او رفتند.نماینده پیامبر تصور کرد که آنها قصد قتل او را کرده‏اند، فورا به مدینه بازگشت و دروغى را سر هم نمود و گفت آنان مى‏خواستند مرا بکشند و از پرداخت زکات امتناع ورزیدند. خبر ولید در میان مسلمانان منتشر شد.آنان هرگز چنین انتظارى از «بنى مصطلق» نداشتند، در این زمان هیئتى از آنها وارد مدینه شد.آنها حقیقت را به رسول خدا گفتند و افزودند : «ما به استقبال او رفتیم و مى‏خواستیم به او احترام بگذاریم و زکات خود را بپردازیم، ولى او ناگهان از منطقه دور شد و به سوى مدینه بازگشت و شنیدیم مطلب خلافى را به شما گفته است.در این موقع، آیه ششم سوره حجرات نازل شد و گفتار «بنى مصطلق» را تأیید کرد و ولید را یک فرد فاسق معرفى نمود.مضمون آن این است: «اى افراد با ایمان اگر یک فرد فاسقى خبرى را به سوى شما آورد، توقف کنید و به بررسى بپردازید تا مبادا به گفتار او اعتماد کرده و کارى انجام دهید که بعدها پشیمان شوید» .
پى‏نوشت‏ها:
.1 «تاریخ طبرى» ، ج 2/ .260
2.دعوها فانها منتنة.
.3 «تعالیق سیره ابن هشام» ، نقل از «سهیلى» .


در چنین روزی در سال 1379 ه ش آقای خاتمی رییس جمهور در گزارشی به نام گزارش به ملت به بیان عملکرد ها و مشکلات فراروی دولت خود در مجلس شورای اسلامی پرداخت . در این گزارش رییس جمهور مستقیما خطاب به مردم درباره وضعیت دولت خود سخن گفت .


در چنین روزی در سال 1358هجری شمسی دولت آمریکا به تلافی اقدامات مردم ایران در به ثمر رساندن انقلاب اسلامی بیش از 47 تن از دانشجویان ایرانی مشغول به تحصیل در این کشور را از دانشگاه اخراج کرد . این امر در رویه کشور بسیار به ندرت اتفاق می افتد .

در چنین روزی در سال 1824 میلادی گوستاو کیرشف فیزیکدان آلمانی دیده به جهان گشود . او در حوزه فیزیک نظری و عملی از خود نظریات بسیاری به جای نهاده است که از میان می توان به «تحلیل  نور»  اشاره کرد .

در چنین روزی در سال 1689 میلادی   پطرکبیر امپراتورمشهور  روسیه دیده به جهان گشود . وی بعد از خواهرش سوفی با حیله زمام امور را به دست گرفت و برادر خود پطر را که کودک خردسالی بود به یکی از روستاها تبعید کرد و توانست با این حیله تا سال 1689 بر این کشور حکومت کند .اما پطردر هفده سالگی به کمک جمعی از دوستان خود به مسکو حمله کرد و در نتیجه قدرت را به دست گرفت  . پطر در دوران خود جنگ های گسترده ای با دیگر دول به راه انداخت  و در این حوزه فتوحاتی را به دست آورد .  پطر در دوران خود در پیشرفت صنعتی کشورش کوشید اما در حوزه سیاست روش نیاکان خود را به مرحله اجرا گذاشت . پطر در سال 1725 میلادی پس از 36 سال سلطنت در گذشت و چون پسر خود آلکسی را به قتل رسانده بود زنش کاترین اول به کمک منچیکف که یکی از در باریان بود زمام امور را در دست گرفت .

در چنین روزی در سال 1881 میلادی کمال آتاتورک نخستین رییس جمهور ترکیه به دنیا آمد . در چنین روزی در سال 1881 میلادی مصطفی کمال پاشا مشهور به آتاتورک سردار بزرگ ترک به دنیا آمد . آتاتورک به کمک غرب و انگلستان رژیمی استبدادی  را در ترکیه  حاکم کرد . وی اساس حکومت خود را اسلام زدایی قرار داد و بر این اساس مدرسه‏هاى مذهبى را بست، اذان و نماز را به زبان عربى قدغن کرد، نظام حقوقى سوئد را به جاى نظام شرع در دادگسترى ترکیه رواج داد، خط را عوض کرد، کشف حجاب نمود، پوشیدن لباس غربى را براى هر ترک اجبارى ساخت و... . کمال آتاتورک  نخست «خلافت‏» را ملغا ساخت وسپس نظام قضایى شریعت را منسوخ کرد و به جاى آن قوانین کشورهاى غربى را وارد نمود. وی  «اوقاف‏» را ملى کرد و تمامى مدرسه‏هاى دینى  را تعطیل کرد. آتاتورک در سال 1924  م. دستور داد هرچیزى که مربوط به تاریخ گذشته ترک‏ها و امپراتورى عثمانى یا درباره اسلام است از برنامه‏هاى درسى تمامى مدارس حذف گردد. او در سال 1924 م. یک قانون اساسى جدید براى کشور تدیون کرد . این قانون اساسى نمونه کامل اسلام‏ستیزى و غرب‏زدگى مفرط در تمامى زمینه‏هاست.آتاتورک از نظر سیاسى و فرهنگى، از طرفى با تشکیل جمهورى لائیک با اسلام مبارزه کرد و از سویى، على‏رغم مخالفت‏شدید توده‏هاى مردم، حتى دانشگاهیان، دستور داد تا رسم‏الخط زبان ترکى از «عربى‏» به «لاتین‏» تغییر یابد. پس  از مرگ آتاتورک در سال 1938 م. این سیاست و دوره غرب ‏زدگى در ترکیه به وسیله جانشین او عصمت اینونو ادامه یافت و در نتیجه توده‏هاى مسلمان ترکیه از رژیم به ستوه آمدند و در نخستین انتخابات نسبتا آزاد در سال 1950 عصمت اینونو یار وفادار کمال آتاتورک را کنار زدند. پس از اینونو، دولت عدنان مندرس روى کار آمد و روند غربگرایى تا حدى تعدیل گردید.

در چنین روزی در سال 1854میلادی معاهده تاریخی قسطنطنیه میان کشور های فرانسه، انگلستان و عثمانی امضا  شد. این قرار داد به منظور مبارزه با توسعه طلبی های روسیه صورت گرفت .

در چین روزی در سال 1365 میلادی دانشگاه وین به عنوان یکی از قدیمی ترین دانشگاههای جهان تاسیس شد .

در چنین روزی در سال 1496 میلادی یهودیان از سوریه اخراج شدند .

در چنین روزی در سال 1799 میلادی اطریش علیه فرانسه اعلان جنگ کرد .

در چنین روزی در سال 1938 میلادی نیروهای آلمانی به اطریش حمله ور شدند .

در چنین روزی در سال 1945 میلادی حزب کمونیست ایتالیا مردم این کشور را به انجام یک شورش عمومی در ایتالیا علیه دولت فاشیست فرا خواند .

در چنین روزی در سال 1945 میلادی  امپراطوری اطریش برای نخستین بار در تاریخ روز امپراطوری بر یتانیا را جشن گرفت .

در چنین روزی در سال 1947 میلادی ترومن ، رییس جمهور وقت ایالات متحده آمریکا نظریه خود را مبنی بر جنگ با کمونیسم ارایه کرد . 
هری ترومن در وداقع در این سال اصل سوم  خود را اعلام کرده بود  .اصول او عبارتند از  اصل اول : کمک به سازمان ملل . اصل دوم : کمک اقتصادی به کشورهای جهان غیر کمونیست  ، اصل سوم : نیرومند ساختن ملل آزادی خواه در برابر تجاوز کمونیسم . اصل چهارم : کمک به کشور های توسعه نیافته بر ای جلوگیری از خطر کمونیسم .
به دنبال نطق «هری ترومن»، رئیس جمهور وقت آمریکا، محور سیاست خارجی این کشور  بر کمک اقتصادی، نظامی و فنی به کشورهایی قرار گرفت که یا مانند کشورهای اروپایی در پی جنگ تضعیف شده بودند یا همچون برخی از کشورهای تهی دست جهان سوم، به لحاظ موقعیت استراتژیکی، در معرض خطر نفوذ شوروی قرار گرفته بودند. بر این اساس، ایران نیز مانند ترکیه، یونان، کره جنوب و فیلیپین در شمار کشورهای دریافت کننده کمک ایالات متحده قرار گرفت.

در چنین روزی در سال 1951 میلادی نیروهای کمونیست از سئول اخراج شدند .

در چنین روزی در سال 1968 میلادی موریتانی استقلال خود را از بریتانیا اعلام کرد . به همین دلیل این روز به عنوان روز استقلال این کشور نامیده شده است .

در چنین روزی در سال 1967 میلادی پارلمان اندونزی احمد سوکارنو را از قدرت خلع کرد .

در چنین روزی در سال 1967 میلادی نیروهای آفریقای جنوبی از آنگولا بیرون آمدند .

در چنین روزی در سال 1977 میلادی ژنرال پینوشه حزب دموکرات مسیحی این کشور را غیر قانونی خواند و فعالیت آن را ملغی اعلام کرد .

در چنین روزی در سال 1977 میلادی انور سادات رییس جمهور مصر تلاش کرد تا دوباره حاکمیت سرزمینی اعراب بر سرزمین های اشغالی  را از رژیم صهیونیستی پس بگیرد .

همه ساله چنین روزی به عنوان روز بریتانیای مشترک المنافع و به عبارت بهتر امپراطوری بریتانیا در این کشور گرامی داشته می شود .

همه ساله چنین روزی به عنوان روز ملی در گابن گرامی داشته می شود .

همه ساله چنین روزی به عنوان روز پادشاهی در لیبی گرامی داشته می شود .